توسل به اهل بیت (ع ) توسل به اهل بیت پیامبر (ص ) طبق روایات اهل سنت نیز، حتى پیش از خلقت دنیوى معصومین هم جایز است و در روایات مطرح شده است ، مثل توسل حضرت آدم ، به نور پنج تن آل عبا. از پیامبر اکرم (ص ) نقل شده که فرمود: خداوند چون حضرت آدم را آفرید، به سمت راست عرش نگریست ، در هاله اى از نور پنج شبح را دید که در رکوع و سجودند. پرسید: خدایا پیش از من نیز کسى را از گل آفریده اى ؟خداوند فرمود: نه . پرسید: پس این پنج شبحى که به هیئت و چهره منند، کیانند؟ خداوند فرمود: پنج نفر از فرزندان تو هستند، اگر آنان نبودند، تو را نمى آفریدم . نامشان را از نامهاى خودم مشتق ساخته ام . اگر نبودند، بهشت و دوزخ و عرش و کرسى و آسمان و زمین و فرشتگان و جن و انس را نمى آفریدم ... اینان برگزیدگان منند. من به خاطر و به وسیله اینها دیگران را نجات مى بخشم و (به خاطر دشمنى با اینان ) هلاک مى سازم . هرگاه حاجتى به من داشتى به اینان توسل بجوى . آن گاه پیامبر فرمود: ما کشتى نجاتیم ، هرکس در این کشتى آویزد، نجات یابد و هر که جا بماند، هلاک مى شود. هرکس به درگاه خدا نیازى دارد، پس به وسیله ما اهل بیت از خدا بخواهد.(89) عبدرى قیروانى ، از بزرگان مالکیه (متوفاى 731) گفته است : (کسى که به زیارت حضرت رسول رود و به ساحت او متوسل و پناهنده شود و حاجت بخواهد، مایوس نخواهد شد ؛ چرا که آن حضرت ، شافع مشفع است و توسل به او موجب ریزش و آمرزش گناهان مى شود. هرکس درآستان آن حضرت بایستد و به او متوسل شود. خداوند را بخشنده و مهربان خواهد یافت .)(90) نیز قسطلانى در کتاب (المواهب اللدنیه ) گفته است : (زائر پیامبر اکرم ، سزاوار است که دعا و تضرع و استغاثه و تشفع و توسل بسیار داشته باشد. استغاثه ، طلب یارى و پناهجویى است . فرقى نمى کند که به لفظ استغاثه باشد، یا توسل ، یا تشفع و توجه . توجه هم به معناى آن است که انسان در پى یک موجه و آبرومند و صاحب جاه و منزلت برود و توسل جویدتا به یک مقام بالاتر از او دسترسى پیدا کند.)(91) (زرقانى ) نیز نوشته است : (زائر پیامبر (ص ) به آن حضرت توسل جوید و در توسل به او، از خداوند به جاه و مقام وى مسالت کند، چرا که توسل به حضرتش کوههاى گناه و بارهاى سنگین معاصى را فرو مى ریزد، برکت شفاعت او و عظمتش در پیشگاه پروردگار، در حدى است که هیچ گناهى یاراى ماندن در برابرش نیست . هرکس جز این عقیده داشته باشد، محرومى است که خداوند، چشم بصیرتش را کور کرده و دلش را به گمراهى کشانده است . آیا مخالف این عقیده ، این آیه را نشنیده است . (ولو انهم اذ ظلموا انفسهم ...) تا آخر آیه .)(92) گروهى از بزرگان و علماى اهل سنت ، در مورد توسل دامن سخن را گسترده اند و گفته اند که توسل به پیامبر اکرم (ص ) در هر حال جایز است ، قبل از خلقتش و پس از خلقت ، درطول حیات دنیوى و پس از وفاتش ، در مدت عالم برزخ و پس از برپایى رستاخیز و در عرصات قیامت و بهشت . گفته اند که توسل سه نوع و به سه معنى است : 1 - حاجت خواستن از خداوند، به واسطه مقام پیامبر و به برکت وجود او. اینگونه توسل جستن در همه حالات یاد شده جایز است . 2 - به معناى درخواست از پیامبر که درباره زائر دعا کند. این نیز در همه حالات ، جایز است . 3 - اینکه از خود پیامبربخواهند، چرا که آن حضرت مى تواند نزد خدا شفاعت کند و از پروردگارش بخواهد، از این رو ما از خود او مى خواهیم . بازگشت این نوع ، به همان معناى دوم است و اشکالى ندارد. در تاریخ هم نمونه هایى بوده است ، مثل کسى که نزد پیامبر، از ضعف حافظه خود شکایت کرد. حضرت با دست نهادن بر سینه اش ، به شیطان دستور داد که از درون او دور شود. از آن پس حافظه او قوى گشت و هر چه را مى شنید، دریادش مى ماند.(93) در حدیث آمده است که حضرت آدم به حق و به نام مبارک پنج تن اهل بیت ، خدا را قسم داد، خداوند هم توبه او را پذیرفت ، این همان
(کلمات ) بود که به تعبیر قرآن کریم ، آدم از خداوند متعال دریافت کرد.(94) این حدیث ، در منابع متعددى از کتب اهل سنت آمده و بزرگان حدیث ، آن را صحیح و موثق شمرده اند.(95) حتى (ابن جوزى ) در کتاب خویش به نام (الوفاء فى فضائل المصطفى ) در این زمینه فصلى گشوده و با عنوان (باب التوسل بالنبى ) و (باب الاستشفاء بقبره ) احادیث این موضوع را آورده است و محمد بن نعمان مالکى نیز کتابى دارد با عنوان (مصباح الظلام فى المستغیثین بخیر الانام ). همچنین ابن داود مالکى در کتاب (البیان و الاختصار)، حکایات بسیارى از کسانى نقل مى کند که با توسل و التجاء به پیامبر اکرم (ص ) برایشان گشایش و فرج حاصل شده است . با این حال ، شگفت از نویسنده بى خبرى همچون (قصیمى ) است که با پیروى ازهتاک و دروغ بافى همچون ابن تیمیه همه این احادیث صحیح نبوى را دروغ پنداشته و اصل توسل به حق پیامبر و آل او را رد کرده و گفته است : چیزى را از خدا خواستن و او را به حق پیامبر یا هرکس دیگر از پیامبران و صالحان قسم دادن ، هیچ ارزش علمى و دینى ندارد و نمى تواند یک کار مقبول و شایسته باشد، تا چه رسد که وسیله آمرزش و عفو کامل شود! صرف گفتن الفاظ چه تاثیرى دارد و نزد خدا چه قیمتى مى تواند داشته باشد تا موجب ریزش گناهان گردد؟(96) راستى ... قصیمى آن همه احادیث صحیح را درمورد توسل به پیامبر و آل او چگونه پاسخ مى دهد؟ این آیه قرآن را چگونه جواب مى دهد که خداوند مى فرماید: اى پیامبر!آنان که به خویشتن ستم کردند، اگر نزد تو آیند و از خداوند آمرزش بخواهند و پیامبر هم براى آنان از خداوند مغفرت بطلبد، خدا را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت :
ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما.(97)
البته ادعاهاى امثال قصیمى و ابن تیمیه را بزرگانى از خودشان پاسخ داده و سستى آنها را بیان کرده اند و گفته اند که واسطه قرار دادن پیامبر براى مغفرت خواهى از خدا عقلا و شرعا اشکالى ندارد، چه با لفظ توسل باشد، چه استغاثه و چه تشفع .(98) وقتى قصیمى به گمان خود، استغاثه به على (ع ) و صدا کردن او را در گرفتاریها نوعى کفر دانسته و توسلهاى شیعه را در حرمهاى مقدس نجف و کربلا و مشاهد مشرفه به اهل بیت ، مغایر با توحید پنداشته است ،(99) غافل است که اینگونه استغاثه و توجه و صدا کردن ، بیش از این نیست که شیعیان ، اهل بیت را در پیشگاه خداوند وسیله قرار مى دهند تا به حاجتهاى خویش برسند. چرا که اینان به خداوند نزدیکتر و در پیشگاهش مقرب ترند و مجارى فیض الهى و حلقه وصل و واسطه فیض میان مولى و بندگانند، نه آن که خودشان ذاتا و بطور مستقل ، دخالتى در برآمدن حاجتها داشته باشند. همه افراد براى دست یافتن به خواسته هایشان نزد بزرگان ، دنبال وسیله و واسطه مى گردند. معصومین و همه اولیاء صالح خدا، با تفاوتهایى که در مراتب و درجات قرب دارند، واسطه رحمت الهى اند. در عین حال ، عقیده داریم که در عالم هستى ، هیچ موثرى جز خداى سبحان نیست . آن چه در حرمهاى مطهر و کنار قبور اولیاء دین توسط زائران شیعه و غیر شیعه انجام مى گیرد، جز همان توسل نیست . کجاى این با توحید ناسازگار است ؟(100) حتى در متن زیارتنامه هایى که علماى اهل سنت در کتب خویش آورده اند، مساله توسل و شفاعت مطرح است ، که اینجا جاى بررسى همه آنها نیست . تنها به یک مورد اشاره مى شود. در یکى از زیارتها خطاب به رسول خدا(ص ) مى گوییم : (...سلام بر تو اى پیامبر رحمت و اى شفیع امت !... درود خدا بر بهترین مکانى که جسم پاک تو را در برگرفته است . اى رسول خدا! ما مهمانان تو و زائران حرمت ، از شهرهاى دور، با پیمودن دشتها و بیابانها به زیارت تو آمده ایم و شرافت یافته ایم که در پیشگاه تو فرود آییم ، تا به شفاعت تو دست یابیم و به یادگارها و آثار بازمانده از تو بنگریم و برخى از حقوق تو را ادا کنیم و تو را در پیشگاه پروردگارمان شفیع قرار دهیم . بار گناهان کمرهاى ما را شکسته است و تو شفیعى هستى که شفاعتت پذیرفته است و ما را به شفاعتت وعده داده اند، پس در پیشگاه خدا شفیع ما باش و از پروردگار بخواه که ما را بر سنت تو بمیراند و در زمره همراهانت برانگیزد... شفاعت ، شفاعت ، یا رسول الله !...)(101) با این حال ، آیا آن چه که شیعه به عنوان توسل به انبیاء الهى و ائمه معصومین و پیامبر و اهل بیت او انجام مى دهند و آنان را براى برآمدن حاجتهایشان در پیشگاه خدا (وسیله ) و (شفیع ) قرار مى دهند، از کارهاى مخصوص و بدعتهاى خودشان است ؟یا بزرگان اهل سنت هم چنین معتقدند و چنین عمل مى کرده اند؟! و آیاتبرک و توسل ، بدعت است ، یا عمل به سنت و ابراز محبت به اولیاء الله ؟ کبرت کلمة تخرج من افواههم ، ان یقولون الا کذبا (کهف / 5)